در آموزش فارکس همواره به معاملهگران میگویم «آن چیزی را که میبینید معامله کنید»، در صورتیکه منظور و معنای واقعی این جمله کاملا درک نشده است. در انتهای این مقاله متوجه خواهید شد که چرا شما هم احتمالاً آن چیزی را که میبینید، معامله نمیکنید.
تماس و واتس آپ اکسپرت سفارشی: ۰۷۷۳۳۴۳۳۲۱۱ – ۰۹۹۲۹۱۶۹۳۰۷
برچسب ها: سفارش ساخت ربات فارکس و ساخت ربات معامله گر بورس و ساخت ربات معاملاتی و طراحی ربات تریدر و ربات فارکس رایگان و برنامه نویسی ربات فارکس و آموزش ساخت اکسپرت فارکس و ساخت ربات معامله گر با پایتون و دانلود ربات معامله گر فارکس و خرید ربات تریدر فارکس و ربات فارکس خودکار و ربات معامله گر بورس رایگان و آموزش ساخت ربات معامله گر فارکس و دانلود ربات معامله گر بورس ایران و ربات معامله گر آلپاری و ربات فارکس برای اندروید
معامله کردن مشاهدات یا تفکرات
منظور «معامله کردن مشاهدات» این است که فرد معاملهگر براساس یک تحلیل کامل از رفتار قیمت، تصمیمات معاملاتی خود را اتخاذ میکند. در حالیکه «معامله کردن آن چیزی که فکر میکنید» معنا و مفهوم کاملاً معکوسی دارد و اکثر معاملهگران هم به همین طریق عمل میکنند، یعنی تحت تأثیر احساسات، هیجانات و آرزوهای خود قرار میگیرند.
در ادامه در مورد سه سوگیری روانشناسی صحبت میکنم که توضیح میدهد سیمکشی مغز ما بگونهای است که باعث میشود تصورات و برداشتهایی درباره قیمت داشته باشیم که اساساً اشتباه هستند
.
سوگیری از نوع هدف خارقالعاده
«یک حالت ذهنی است که در آن یک صحنه خیالی تمام خواستههای فرد را برآورده میکند. این تصویر و خیال باعث میشود سرمایهگذاران آن چیزی را در سرمایهگذاریهای خود ببینند که میخواهند ببینند.» (Tuckett 2008)
تاکِت این مشکل و تفاوت بین «معامله کردن آن چیزی که میبینید» و «معامله کردن آن چیزی که فکر میکنید» را به خوبی توضیح میدهد. در طول و پس از روندهای بزرگ قیمتی، معاملهگران با خود فکر میکنند که اگر معاملات خود را باز نگه داشته بودند یا معاملهای در آن جهت انجام داده بودند تا چه حد میتوانستند سود کنند. همین امر باعث ایجاد رؤیاها و خیالهایی میشود و دفعه بعدی معاملهگر با این امید که روند قیمت ادامه خواهد داشت، به معامله ورود میکند.
چند بار برای شما اتفاق افتاده است که یک روند بزرگ و قوی را ببینید که در جهت آن معاملهای انجام ندادهاید و سپس ناگهان تصمیم بگیرید که شما هم از آن حرکت قیمت سود بگیرید، بدون اینکه هیچ سیگنالی برای ورود به معامله داشته باشید؟ در چنین سناریویی، شما آن چیزی را که دیدهاید معامله نکردهاید، بلکه در واقع امید و آرزوهای خود را معامله کردهاید.
سوگیری از نوع توهم کنترل
«باور به اینکه میتوان نتایج و پیامدهایی را کنترل کرد و تحت تأثیر قرار داد، که هیچ کنترلی روی آن ندارید.» (Langer 1975)
شما تحلیلهای خود را انجام میدهید، شما از قوانین معاملاتی خود پیروی میکنید، شما به معاملهای وارد میشوید که مطابق معیارهای شماست، ولی در نهایت آن معامله با ضرر بسته میشود. دیگر فرقی نمیکند که چقدر خوب تحلیل کردهاید و چقدر به قوانین معاملاتی خودتان پایبند بودهاید، حتی بهترین استراتژیها هم در ابتدا شکستهایی دارند.
معاملهگران فکر میکنند سیستمهای معاملاتی آنها به هیچ وجه نباید بر خلاف میل و خواسته آنها عمل کند و به همین خاطر نسبت به یک معامله بقدری متعصب میشوند که در نهایت، همانطور که میدانید، به ضرر وزیانهای سنگینی ختم میشود. شاید نمودار به شما بگوید که در مورد یک معامله نباید دید بلندمدت داشته باشید، اما شما نمیتوانید قبول کنید که چنین موقعیتی به همین زودی به پایان برسد. شما آن چیزی را که میبینید معامله نمیکنید، بلکه آن چیزی را که فکر میکنید باید اتفاق بیافتد، معامله میکنید.
سوگیری از نوع لنگر انداختن
«لنگر انداختن یکی از سوگیریهای شناختی است که باعث میشود فرد در فرایند تصمیمگیری به نخستین اطلاعاتی که بدست میآورد تکیه کند.»
سوگیری از نوع لنگر انداختن پدیدهای است که باعث میشود معاملهگران تمام نمودار قیمت را از نقطه ورود به معامله خودشان نگاه کنند. وقتی قیمت برخلاف معامله شما حرکت کند، حرکت قیمت به نظر کم میرسد و معاملهگران فکر میکنند که احتمالا قیمت مجددا برمیگردد یا پولبک میکند. یا وقتی قیمت در جهت معامله شما حرکت میکند، به نظر میرسد قیمت خیلی زیاد حرکت کرده و معاملهگران وحشتزده میشوند، چرا که فکر میکنند الان قیمت باید حتما اصلاح کند. شما آن چیزی را که میبینید معامله نمیکنید، بلکه شما از منظر نقطه ورود به معامله خودتان، معامله میکنید.
در این مقاله در مورد سه سوگیری روانشناسی صحبت کردیم و به نکته بسیار مهمی رسیدیم که اکثر معامله گران حتی با داشتن سیستم های خوب و قوی که سوددهی آنها حتمی است دچار ضررهای سنگین می شوند و آن نکته این است که اکثر معامله گران آنچیزی را که می بینند معامله نمی کنند.بله در چارت میل و خواسته خود را معامله می کنند.
وقتی این رفتار به مدت طولانی توسط معامله گران تکرار شود رشته های عصبی جدیدی در مغز آنها شکل می گیرید که باعث می شود در زمان معامله کردن واقعا چشم آنها حقیقت موجود در چارت را ندیده و ذهن معامله گر طوری چارت را برای او تفسیر می کند که فقط خواسته و میل او را ببیند.
متاسفانه این فرمت در آموزش نیز نمود پیدا می کند.من در طول دوران آموزش و تدریس خود بسیار زیاد به این موارد برخورد کرده ام که مطلبی ساده به دانشجو گفته می شود و از اون درخواست می شود که مطلب گفته شده را صدبار تمرین کنید اما ذهن دانشجو بدلیل آموزش های اشتباه گذشته طوری شکل گرفته که حتی در تمرین ها بدنبال میل و خواسته ذهنی خود می رود.به همین دلیل تاکید دارم که خالی بودن ذهن در عمل و نه در حرف میتواند بسیار زیاد به موفقیت دانشجو کمک کند. در مقاله بعدی شما را با هفت نکته و راهکار عالی برای رفع مشکل گفته شده در این مقاله آشنا می کنم.
دیدگاهها (0)